در فرهنگ لغات لاروس، آمايش سرزمين چنين تعريف شده است: «... بهترين نوع توزيع جغرافيايي فعاليت‌هاي اقتصادي با توجه به منابع طبيعي و انساني». فرهنگ اقتصاد و امور اقتصادي _ اجتماعي معاصر نيز تعريف آمايش را به شكل ديگري ارائه كرده است: «سياستي كه در چارچوب جغرافيايي معين در پي بهترين توزيع ممكن جمعيت بر حسب منابع طبيعي و فعاليت‌هاي اقتصادي مي‌باشد». تعريف ژان پل لاكاز نيز از آمايش به شرح زير است: «منظور از آمايش سرزمين، رسيدن به مطلوب‌ترين توزيع ممكن جمعيت، توسط بهترين شكل توزيع فعاليت‌هاي اقتصادي _ اجتماعي در پهنه سرزمين است». در يك توزيع اوليه جغرافيايي يا به اصطلاح در يك سازماندهي فضايي، دو نكته عمده وجود دارد: 1) توزيع جمعيت. 2) مفهوم بهترين با توجه به هزينه و فايده اجتماعي و در نظر گرفتن نظرات و تحليل‌هاي مرتبط با آن. بنابراين، منظور از آمايش سرزمين رسيدن به بهترين توزيع جمعيت و فعاليت است. از سوي ديگر با توجه به تعريف و مفهومي كه در برنامه‌ريزي اقتصادي بيان مي‌شود، برنامه‌ريزي بايد سه بعد اقتصادي، اجتماعي و فضايي داشته باشد. بر اين اساس، توسعه اقتصادي و اجتماعي به تنهايي مي‌تواند پيامدهاي نامطلوبي، بويژه در بروز فقدان تعادل‌هاي منطقه‌اي، بدنبال داشته باشد. لذا برنامه‌ريزي اقتصادي و اجتماعي بايد بهمراه برنامه‌ريزي فضايي انجام شود تا پديده فقدان تعادل فضايي بروز نكند. بنابراين، مساله مهمي كه بايد به آن توجه كرد، سازماندهي فضايي اقتصاد ملي و فعاليت‌هاي انساني است. از اين جهت نكاتي كه بايد مدنظر قرار گيرد عبارتست از: 1) برنامه‌ريزي ضمن اين كه بايد بخش‌ها و فعاليت‌ها را مدنظر قرار دهد بايد فضايي باشد و آنها را در فضا سازماندهي كند؛ 2) هر كشور يا منطقه‌اي كه خواهان دستيابي به اهداف ويژه خود در برنامه‌ريزي است، بايد سازمان و ساختار فضايي خاص خود را نيز بنيان نهد؛ 3) كشورهاي در حال توسعه كه از اقتصاد فضايي بسيار قطبي برخوردارند بايد به نوعي ساختار فضايي خود را تا پايه‌گذاري كنند تا بتوانند مناطق محروم خود را از ثمرات برنامه‌هاي توسعه بهره‌مند كنند.